اي کرده تيره شب را بر آفتاب منزل

شاعر : خواجوي کرماني

دلرا ز چين زلفت برمشک ناب منزلاي کرده تيره شب را بر آفتاب منزل
مه را بسان ماهي بينم در آب منزلتا در درون چشمم خرگاه زد خيالت
برتشنه‌ئيکه باشد او را سراب منزلبايد که رحمت آرد آنکو شراب دارد
در آشيان عنقا کرده ذباب منزلره چون برم به کويت زانرو که نادر افتد
زيرا که گنج باشد کنج خراب منزليک ذره مهر رويت خالي نگردد از دل
همچون قمر که سازد جام شراب منزلبنگر در اشک مستان عکس جمال ساقي
بر ساحل وصالت بيند بخواب منزلخواجو که غرقه آمد در ورطه‌ي جدائي